پیمان و پژمان گنج آبادی پیمان و پژمان گنج آبادی ، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

پیمان و پژمان گنج آبادی

تولد بابا احسان

                                                            دیروز روز تولد بابا احسان بود من و پیمان وپژمان واسه بابا احسان تولد گرفتیم  خیلی بهمون خوش گذشت و همینطور هم بابا احسان از هدیه هاش خیلی خوشش امد                              ...
18 فروردين 1393

اول اسفند روزی که خدا یه گل از گلهای بهشت به ما هدیه داد

سلام                    اول اسفندتولد پسرم پیمان بود اما چون همون زمان هم مهمانی دیگری برگذار شده بود بابا احسان جشن تولد پیمان رابه جمعه هفته بعد موکول کرد پسرم خیلی خوشحاله چون بابا احسان واسه پسرم میخواد تبلت بخره هر روز از من میپرسه چند روز دیگه تا جشن تولدمه تو پوست خودش نمی گنجه   شبها زود میخابه و صبح ها با ذوق وشوق خاصی بیدار میشه مدام تو این فکر کادو چی میگیرم . انشالله عکسای جشن تولدشو هفته دیگی میزارم تو وبلاگش   پیمان جان تولدت مبارک  مامان خیلی دوستت داره.هیشه تنت سالم وسلامت باشه.          &nb...
7 اسفند 1392

بدون عنوان

سلام چند روزی ست که امتهانات پسرم پیمان شروع شده و من بجز کارهای روزمره خانه داری  به درسهای پیمان هم رسیدگی میکردم اخه پیمان یه هفته بود که مریض بود  وکلی از درساش عقب ماند ومن  شده بودم معلم با یه تخته وایت ور و ماژیک بهش درس میدادم تمام  خلاقیتمو به خرج دادم تا یاد بگیره خدا رو شکر پسر باهوشم تونس درامتهاناش موفق بشه .   حالاهم خیلی خوشحالم  که خداوند دوتا پسر مهربون ودوست داشتنی دارم درسته خیلی شر هستن اما دوتایشون خیلی مهربونند  من و بابا احسان همیشه خدارو شکر میکنیم به داشتن این دوتا غنچه گلای ناز ودوست داشتنی . ...
10 بهمن 1392

بدون عنوان

سلام امروز تصمیم گرفتم کمی ازمشغله خانه داریم فاصله بگیرم و سری به وب سایت پسرای گلم بزنم از صبح زود ساعت 6صبح از خواب بیدارمیشم پیمان پسرم را بیدار میکنم و اماده اش میکنم واسه مدرسه {البته با یه لیوان شیر بعد ازبیدارشدنش}وطبق معمول تا سوار شدن سرویسش از پشت پنجره همراهیش میکنم و همین طور ایت الکرسی میخونم واسش تا تو درساش موفق باشه و بعد  واما پسرشیرینم پژمان واسش مانند همه روزها از 2سالگیش شیر عسل درست میکنم و بالای سرش میزارم  وبعد از یه ساعت تماشامیکنه برنامه کودکان صبحانه اش را اماده میکنم خودم هم شروع میکنم به انجام دادن کارهاد خونه واشپزی  و..............   ...
4 دی 1392

یه روز سرد زمستونی

سلام  امروز کلی مطالب در مورد پیمان پژمان نوشتم یک دفعه همش پاک شد قابل توجه خاله فریبا که مدام به من میگه همش عکس نزار یه چیزی هم بنویس کلی اعصابم بهم ریخت کلی از شیطونی هاشون نوشتم خدا حافظ تا بعد ...
4 دی 1392