پیمان و پژمان گنج آبادی پیمان و پژمان گنج آبادی ، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 5 روز سن داره

پیمان و پژمان گنج آبادی

مهر و آغاز فصل پاییز

سلامی به قشنگی فصل پاییز به زیبایی برگهای درختها  تمام فصل های خدا زیباست جای شکرو سپاس دارد چشم ها میبیند این زیبایی را و گوشها میشنوند خش خش برگهای پاییزی  بعد سالگرد بابا رفتیم باغ پدرم و تا بعد از ظهر اونجا بودیم شب هم رفتیم خونه که بابا چند سال پیش درست کرده بود صبح بعد از صبحانه خوردن دوباره رفتیم تو باغ کلی میوه جمع کردیم بچه ها کلی خوش میگذروندن با ذوق و شوقی میوه هارو از درخت داخل جعبه ها میزاشتن با هم مسابقه گذاشته بودن من و همسرم از بازی انها  لذت بردیم خیلی خوش گذشت کلی عکس گرفتیم شب هم اومدیم و واسه فردا که بچه ها  مدرسه اماده شدیم  بچه هارو خودم بردمشون مدرسه طبق رسم هرساله از قران ردشون کردم و...
16 مهر 1396

سالگرد پدرم

سلام. و خسته نباشید به همه مامانهای عزیزم امیدوارم این سه ماه تابستونو خوش گذشته باشه  الحمد الله به ما که خیلی خوش گذشت و خیلی سریع  این چند روز   هم کارهای مدرسه  مثل فرم مدرسه و کیف و .... وسایلهای بچه هارو تهیه کردیم  و اما ۲ مهر سالگرد فوت پدرم  است  هیچ وقت اون روزو فراموش نمیکنم اون روز خاله فریبا به بابا احسان زنگ زد و خبر فوت بابا رو داد و من اینو از چشمهای پر از اشک بابا احسان فهمیدم چه روز بدی بود روز فوت پدرم اینو اونای میفهمند که مثل من پدرشونو از دست دادن تا زمانیکه پدرمو ندیدم مدام گریه میکردم  اخه اخرین بار دو روز پیش رفته بودم عیادتش وقتی دستشو گرفتم تازه چشاشو باز کرد دستگاه ها ...
28 شهريور 1396