پیمان و پژمان گنج آبادی

امسال خیلی بهمون خوش گذشت من و همسرم و بچه ها و مامان بابا یه همسرم  تو مسافرت بچه ها بیشتر کنار مامان بابا بودن  منو شوهرم هم با هم  هر جا میرفتیم  با هم بودیم  دوستش  به ما میگفت لیلی مجنون  سال ۹۶ با اینکه خانوادگی رفتیم اما به قول شوهرم به اندازه یه مسافرت ماه عسل بهمون خوش گذشت .خلا صه عید امسال هم خدارو شکر جز بهترین ها بود  

باسلام امروز یکی از دوستانم بهم زنگ زد گفت چرا مطلبی نمیزاری  با پیشنهاد او حالا میخواهم  شروع کنم    امسال  یعنی سال ۹۶ سال خیلی خوبی هست  عید امسال ما طبس بودیم چند روز و چند روز هم یزد و اصفهان خیلی خوش گذشت بهمون من و همسرم و پسرای گلم خیلی خیلی خوش گذشت امسال هم جز بهترین سالهای زندگیمون هست  بهارش و با عشق گذروندیم و تابستونشو هم با گرمی عشقمون میگذرونیم  خداروشکر و از عزیزانم ممنونم  چون هر سه تایشون به من انرژی مثبت میدن  من عاشق همسرم و دوتا پسرهام  هستم  واسه همه دعا میکنم که همیشه شاد و سر حال با انرژیه مثبت   به قول همسرم ما واسه باغ زندگیمون  خیلی زحمت...

...

سلام  خیلی ببخشید من خیلی خیلی  گرفتار شدم امتحان های پیمان و گرفتاری های جدید به ترتیب و....دیگه نمیرسم به وبلاگ سر بزنم  تا یک ی دوسال دیگه خود پیمان میاد از خودشون مینویسه اخه الان پسرم خواندن ونوشتن و بلده   من و بابا احسان خیلی خوشحالیم وقتی پسرمون کتاب داستاناشو واسمون میخونه و....  ...

سلام امشب که یه سری به وبلاگ زدم دیدم یه دختر خانم کوچولویی به وبلاگ ما سرزده اما به صورت خصوصی   ممنونم عزیزم امیدوارم تو درسات موفق باشی گلم      بازم سر بزنی به وبلاگ ما ...

سلام                                               دیگه تابستون هم داره تموم میشه وکم کم پاییز میرسه من و بابا احسان ودو پسرهای گلم تابستون را الحمدالله به خوبی گذروندیم  از اول تابستان پیمان وپژمان یا کلاس تابستانی شنا و...میرفتند یا کلاسهاشون تموم میشد میرفتیم پارک بعضی روزهاهم باپیمان پسربزرگم  مهر میره کلاس دوم درسهای سال دوم را باهمو مرور میکنیم یا تو خونه یه روز اختصاص میدادیم به روز خلاقیت چند تا ر...

   سلام              این روزا امتهانات کلاسی  پیمان شروع شده و همینطور کارهای دیگه اصلا فرصت ندارم تو اولین فرصت که بیکار بمونم کمک پیمان میکنم درساشو مرور کنه  این اخر سال معلمشون  چون وقت کم بودسریع حروف ها را یاد میداد واسه اینکه پیمان خیلی گیج نشه منم کمکش میکنم   خلاصه بعضی روزا هم پژمان رو میبرم  پارک  اونم حوصلش سر میره تو خونه  و مدام نق میزنه  ...